تو زندگی هیچ چیز بهتر از داشتن همراه خوب نیست. کسی که وقتی زیر بارون توی اون قسمت از مسیری که تاکسی خور نیست، داری خیس میشی و از سرما به خودت میلرزی، بهت زنگ بزنه و بگه دارم میام دنبالت، صبح لباس گرم نپوشیده بودی. کسی که وقتی توی تب و لرز ویروسی که تو تنت لونه کرده،داری هذیون میگی با چشمای نگرانش سوپ داغی رو که خودش درست کرده و از مزه اش هم هیچی نمیفهمی رو، به زور به خوردت بده و تو ،تو همون هذیون ها به این فکر کنی که با این حالت اون آشپزخونه بهم ریخته رو چطوری جمع و جور کنی. کسی که وقتی سرکاری و کسالت انجام دادن کار همه وجودتو گرفته ،تصور تموم شدن ساعت کاری و برگشتن به خونه ای که پر طنین صداشه تو رو پر شوق زندگی و امید دوباره کنه. ...