آرسنآرسن، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

پسر نازمون آرسن

از کجا شروع کنم؟

بعد این همه تاخیر باید از کجا شروع کرد . از شیرین زبونی های پسرم بگم یا از خرابکاری ها و بدخلقی هاش. آرسن من پسر حساس و زود رنجیه: همش مواظبه که یه کوچولو صدام بلند نشه : مامان چرا عصبانی می شی تازگی ها خیلی دلش می خواد بیشتر ساعات روز خونه مامان بزرگش باشه . عاشق رنگ قرمزه . به انتخاب خودش کفش عیدشم قرمز ورداشتیم.می پوشه و همش بدو بدو می کنه. دوست داره با من بیاد اداره . همش میگه منم با خودت ببر . یکی دوباری بردم خوشش اومده . خدایا جامه سلامتی رو بر تن دلبندم بپوشان.    
24 اسفند 1393

راهپیمایی آرسن

دیروز آرسن بعد دیدن راهپیمایی ازم خواست پرچم کوچولوشو بدم دستش .پرچمو ورداشته میگه مرگ بر اسماعیل.فکر کرد میگن اسماعیل. پسرم طرفدار پروپا قرص سریال همه چیز آنجاست.
23 بهمن 1393

همسر عزیزم تولدت مبارک

میلاد تو شیرین ترین بهانه ایست که می توان با آن به رنجهای زندگی هم دل بست و در میان این روزهای شتابزده عاشقانه تر زیست. میلادتو معراج دستهای من است وقتی که عاشقانه تولدت را شکر می گویم
15 شهريور 1393

بدون عنوان

میری خونه مامان بزرگ وقتی میای می گی، دلتنگ شدی .ببخشین مامان بریم سوار حط شیم (خط)  من نی نی شدم (انگشتاتو می گیری جلوی دهنت لباتو غنچه می کنی میگی من نی نی شدم) از بین اسباب بازی ها دوست داری  با ماشینات بازی کنی دراز می کشی و با  ماشینا بازی می کنی روسری میندازی سرت می گی عروس شدم مامان لاک حاجی بابا رفتی تو گوشی منم می خوام بیام اونجا (وقتی بابام زنگ میزنه آرسن همش دلتنگی می کنه و  بهانه میاره)           ...
13 شهريور 1393

پسرک شیطون بلا

هرچی از شیطونی هات بگم کم گفتم .از حرف زدنات از اداهات ...دیگه از دو کلمه ای حرف زدنا خبری نیست . وقتی از سر کار بهت زنگ می زنم مثل همیشه بی تابی می کنی :مامان کجایی منم می خوام بیام . خیلی دوست داری سوار خط شی.میگی:سوار خط شیم بریم پارک سرسره. بعدش میگی: مامان نی نی گریه میکرد نمی خواست از تاب بیاد پایین . چی بگم از دندونای تیزت از گاز گرفتنات .با آیناز (دخترعمو)همش بدو بدو می کنی که گازش بگیری آخر سر دعواتون می شه.  
30 مرداد 1393